تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان همسازو آدرس hamsaz.LXB.irلینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
باباطاهر معروف به باباطاهر عریان در سال 326 خورشیدی در همدان متولد شد.وی هم دوره با زمان حکومت طغرل بیگ سلجوقی بوده است.
در بعضی از کتب صوفیه ، ذکری از مقام معنوی و مسلک و ریاضت و درویشی، تقوی و استغنای او آمده است . نامش طاهر و باطنش طاهرتر و منزه تر از نامش ، شهرتش به بابا به خاطر سیر کامل او در طریقت زهد ، عشق به حقیقت و شیدایی او بوده است. کلمه عریان که به او نسبت داده اند به علت بی توجهی به علایق دنیوی و لخت و عور زیستن وی می باشد.
خواهر وی بی بی فاطمه نیز در مسلک درویشان به میزان وی دارای احترام بوده است.
با دقت كردن در رباعيات او مي توان به برخي از احوال او پي برد. به عنوان مثال او در اين رباعي فرموده است: "نصيحت بشنو از پور فريدون كه شعله از تنور سرد نايو"، متوجه مي شويم كه نام پدر او فريدون بوده است .
آرامگاه وی در شمال شهر همدان در میدان بزرگی به نام وی قرار دارد. بنای مقبره بابا طاهر در گذشته چندین بار بازسازی شدهاست. در قرن ششم هجری برجی آجری و هشت ضلعی بودهاست. در دوران حکومت رضا خان پهلوی نیز بنای آجری دیگری به جای آن ساخته شده بود. درجریان این بازسازی لوح کاشی فیروزهای رنگی مربوط به سده هفتم هجری بدست آمد که دارای کتیبهای به خط کوفی برجسته و آیاتی از قرآن است و هم اکنون در موزه ایران باستان نگهداری میشود.
از جمله آثار او می توان به :
ترانه و دوبیتی های وی (به زبان لری)،دو قطعه و چند غزل و مجمع القصار (عقايد عرفاني را در علم و معرفت و عبادت بيان كرده است)به زبان عربی که دو بخش عقاید عرفا وصوفی و الفتوحات الربانی فی اشارات الهمدانی را شامل می شود اشاره کرد.
کمالالدین ابوالعطاء محمودبن علیبن محمود، معروف به «خواجوی کرمانی»و((نخلبند))بین سال های ۶۶۹ - ۶۸۹ هجری در کرمان زاده شد.او لقب هایی مانند خلاق المعانی و ملک الفضلا نیز داشته است
در سنین جوانی سفر های طولانی خود را به حجاز و شام ،ری، عراق ، مصر و شیراز شروع کرد . در سال 736 به ایران بازگشت و به اصفهان رفت . بعد از چندی به کرمان و سپس به شیراز نقل مکان کرد و تحت حمایت خاندان اینجو روزگار میگذرانید .
شعر خواجوی کرمانی شعری عرفانی است.مضامین عرفانی در غزلیات وی صریحا بیان می شود اما در این اشعار که بر شاعران بعدی خود مانند حافظ تاثیرگذار هم بوده مبارزه با زهد و ریا و بی اعتباری دنیا و مافیها از موارد قابل ذکر است.
او در شعر به سبک سنایی غزلسرایی می کرده و در مثنوی نیز سعی داشته به تقلید از فردوسی حماسه سرایی داشته باشد.خواجو را وابسته به سلسله مرشدیه می دانند.
او را در ریاضیات طب و هیئت نیز صاحب نظر می دانند.طنز و هزل و انتقادات اجتماعی از شرایط ایان در آن روزگار در اشعار خواجو متداول است.
وی در حدود سال 753 هجری گذشت.مقبره ی وی در دروازه قرآن شیراز واقع شده است. از خواجوی کرمانی آثار زیادی بجای مانده است که مضامین و محتوای آنها عموما متفاوت می باشند.بیشتر این آثار منظوم هستند.
آثار خواجو کرمانی شامل: دیوان اشعار : شامل قصاید و غزلیات ، رباعیات و ترجیعات بوده و به دوقسمت صنایع الکمال و بدایع الجمال تقسیم شده استکه در صنایع الکمال قصیده هایی در نعت امیر المومنین علی آمده است
مجموعه ای از اشعار به نام مفاتی القلوب و مصابیح القلوب به نام امیر مبارزالدین
شش مثنوی : به پیروی از مثنوی های نظامی و فردوسی و سنایی دارد
سام نامه : به تقلید از شاهنامه فردوسی و موضوع آن ماجراهای عشقی و شرح جنگ های سام نریمان است
گل و نوروز : به تقلید از خسرو و شیرین نظامی درباره عشق شاهزاده ایرانی به نام نوروز با گل دختر پاداه روم است . سرانجام این عشق وصال است و حاصل پیوند نوروز و گا قباد است که به جای پدر بر تخت سلطنت می نشیند روضة الانوار : مانند مخزن الاسرار نظامی سروده است . در بیست مقاله و در هر مقاله از اخلاق و عرفان سخن گفته است همای و همایون : داستان عشق همایون با همای دختر فغفور چین
کمال نامه : منظومه ای عرفانی است در دوازده باب بر وزن سیر العباد سنایی
گوهر نامه : درباره ی موضوعات عرفانی و صوفیانه به نام امیر مبارزالدین در 2022 بیت سروده است
آثار منثور : رساله ی البادیه : مناظره نمد و بوریا رساله ی سبع المثانی : مناظره شمشیر و قلم رساله ی مناظره شمس و سحاب
»»»»»»»»
غزل:
این چه خلدست که چندین همه حورست اینجا
چه غم از نار که در دل همه نورست اینجا
گل سوری که عروس چمنش میخوانند
گو بده باده درین حجله که سورست اینجا
موسم عشرت و شادی و نشاطست امروز
منزل راحت و ریحان و سرورست اینجا
اگر آن نور تجلیست که من میبینم
روشنم گشت چو خورشید که طورست اینجا
آنکه در باطن ما کرد دو عالم ظاهر
ظاهر آنست که در عین ظهورست اینجا
یار هم غایب و هم حاضر و چون درنگری
خالی از غیبت و عاری ز حضورست اینجا
سخن از خرقه و سجاده چه گوئی خواجو
جام می نوش که از صومعه دورست اینجا
منابع:بر گرفته از ویکی پدیا،http://www.persian-man.ir/senior/poets/%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%88%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C/،جاسجو.
ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی معروف به حکیم سنایی در نیمه دوم قرن پنجم هجری در شهر غزنه واقع در افغانستان کنونی به دنیا آمد.
او در آغاز جوانی، شاعری درباری و مداح مسعود بن ابراهیم غزنوی و بهرام شاه بن مسعود بود. ولی بعد از سفر به خراسان و اقامت چند ساله در این شهر و نشست و برخاست با مشایخ تصوف، در منش، دیدگاه و سمتگیری اجتماعی وی دگرگونی ژرفی پدید آمد. از دربار بریده و به دادخواهی مردم برخاست، بر شریعت مداران و زاهدان ریایی شوریده و به عرفان عاشقانه روی آورد.
به نقد اجتماعی و طرح اندیشههای عرفان عاشقانه پرداخت. دربارهی دگرگونی درونی و رویكرد او به عالم عرفان، اهل خانقاه افسانههای گوناگونی را ساخته و روایت كردهاند كه یكی از شیرینترین افسانهها را جامی در نفحاتالانس این گونه روایت كرده است: «سلطان محمود سبكتكین در فصل زمستان به عزیمت گرفتن بعضی از دیار كفار از غزنین بیرون آمده بود و سنایی در مدح وی قصیدهای گفته بود. میرفت تا به عرض رساند. به در گلخن كه رسید، از یكی از مجذوبان و محبوبان، آوازی شنید كه با ساقی خود میگفت : «پر كن قدحی به كوری محمودك سبكتكین تا بخورم!»
ساقی گفت: «محمود مرد غازی است و پادشاه اسلام!»
گفت: «بس مردكی ناخشنود است. آنچه در تحت حكم وی درآمده است، در حیز ضبط نه درآورده میرود تا مملكت دیگر بگیرد.»
یك قدح گرفت و بخورد. باز گفت: «پركن قدحی دیگر به كوری سناییك شاعر!»
ساقی گفت: «سنایی مردی فاضل و لطیف است.»
گفت: «اگر وی لطیف طبع بودی به كاری مشغول بودی كه وی را به كار آمدی. گزافی چند در كاغذی نوشته كه به هیچ كار وی نمیآید و نمیداند كه وی را برای چه كار آفریدهاند.»
سنایی چون آن بشنید، حال بر وی متغیر گشت و به تنبیه آن لای خوار از مستی غفلت هوشیار شد و پای در راه نهاد و به سلوك مشغول شد».
سنایی در عصر خودش یک شاعر نوگرا بود. بیشتر پژوهندهگان او را پایه گذار شعر عرفانی می دانند. کاری که او آغاز کرد، با عطار نیشابوری تداوم یافت و در شعر جلال الدین محمد بلخی به اوج خود رسید.
شعر سنایی، شعری توفنده و پرخاشگر است. درونمایهی بیشتر قصاید او در نكوهش دنیاداری و دنیاداران است. او با زاهدان ریایی و شریعتمداران درباری و حكام ستمگر كه هر كدام توجیهگر كار دیگری هستند، بیپروا میستیزد و از بیان حقیقت عریان كه تلخ و گزنده نیز میباشد، هراسی به دل راه نمیدهد. البته وی از عافیت طلبی و تن به هر خواری دادن و دِرَم طلبی مردم نیز شکایت میکند.وی در اواسط قرن هفتم هجری در گذشت.
حدیقةالحقیقه و شریعه الطریقه: این منظومه که در قالب مثنوی سروده شده است، محتوای عرفانی دارد. این منظومه را الهینامه سنایی نیز خواندهاند. کار سرودن حدیقةالحقیقه در سال ۵۲۵ هجری قمری پایان یافته است.
طریقالتحقیق: منظومه دیگری در قالب مثنوی است که به وزن و شیوه حدیقةالحقیقه سروده شده است و کار سرودن آن در سال ۵۲۸ ه.ق سه سال بعد از اتمام حدیقةالحقیقه، تمام شده است.
سیرالعباد الی المعاد: شامل هفتصد بیت است و در آن از موضوعات اخلاقی سخن رفته است. سنایی در این اثر به طریق تمثیل، از خلقت انسان و نفوس و عقلها صحبت به میان آورده است. سنایی آن را در سرخس سروده است.
کارنامهٔ بلخ: هنگام توقف شاعر در بلخ سروده شده و حدود پانصد بیت است و چون به طریق مزاح سروده شده، آن را مطایبهنامه نیز گفتهاند.
عشقنامه: شامل حدود هزار بیت در قالب مثنوی است و در چهار بخش حقایق، معارف، مواعظ و حکم گرد آمده است.
عقلنامه: منظومهای است که در سبک و وزن عشقنامه در قالب مثنوی سروده شده است.
مکاتیب: نوشتهها و نامههایی از سنایی است که به نثر فارسی نوشته شده و از آن با نام مکاتیب یا رسائل سنایی یاد میشود.
»»»»»»»»»»»»»
آراست جهاندار دگرباره جهان را
چو خلد برین کرد، زمین را و زمان را
فرمود که تا چرخ یکی دور دگر کرد
خورشید بپیمود مسیر دوران را
ایدون که بیاراست مر این پیر خرف را
کاید حسد از تازگیش تازه جوان را
هر روز جهان خوشتر از آنست چو هر شب
رضوان بگشاید همه درهای جنان را
گویی که هوا غالیه آمیخت بخروار
پر کرد از آن غالیهها غالیهدان را
گنجی که به هر کنج نهان بود ز قارون
از خاک برآورد مر آن گنج نهان را
ابری که همی برف ببارید ببرید
شد غرقهی بحری که ندید ایچ کران را
آن ابر درر بار ز دریا که برآید
پر کرده ز در و درم و دانه دهان را
از بس که ببارید به آب اندر لولو
چون لولو تر کرد همه آب روان را
رنجی که همی باد فزاید ز بزیدن
بر ما بوزید از قبل راحت جان را
کوه آن تل کافور بدل کرد به سیفور
شادی روان داد مر آن شاد روان را
بر کوه از آن تودهی کافور گرانبار
خورشید سبک کرد مر آن بار گران را
خاکی که همه ژاله ستد از دهن ابر
تا بر کند آن لالهی خوش خفته ستان را
چندان ز هوا ژاله ببارید بدو ابر
تا لاله ستان کرد همه لاله ستان را
از رنگ گل و لاله کنون باز بنفشه
چون نیل شود خیره کند گوهر کان را
»»»»»»»»»»»»»»»
غم خوردن این جهان فانی هوس است از هستی ما به نیستی یک نفس است
نیکویی کن اگر ترا دسترس است کین عالم، یادگار بسیار کس است
جمالالدین ابومحمّد الیاس بن یوسف بن زکی متخلص به نظامی ،شاعر ایرانی تبار و پارسی گوی در(حدود) سال 537 هجری قمری مصادف با قرن 12 میلادی در شهر گنجه واقع در جمهوری آذربایجان کنونی متولد شد.
نظامی همه عمر خود را درگنجه در زهد و عزلت بسر برد و تنها در ۵۸۱ سفری کوتاه به دعوت سلطان قزل ارسلان به سی فرسنگی گنجه رفت .نظامی از شاعرانی است که باید او را در شمار ارکان شعر فارسی و از استادان مسلم این زبان دانست. وی از آن سخنگویانی است که مانند فردوسی و سعدی توانست به ایجاد و تکمیل سبک و روشی خاص دست یابد.اگر چه داستانسرایی در زبان فارسی به وسیله نظامی شروع نشده لیکن تنها شاعری که تا پایان قرن ششم توانستهاست شعر تمثیلی را به حد اعلای تکامل برساند نظامی است.
نظامی گرچه شاعری داستانسراست و بیشتر به داستانهای عاشقانه و یا به قول خود وی به «هوسنامه»ها پرداختهاست، ولی او شاعری است حکیم و اندیشهور، آشنا با فرهنگ و تاریخ ایران، که در پس قصهها و هوسنامههایش نکاتی عمیق نهفتهاست، و به همین سبب است که او چند بار از خوانندگان مثنویهایش خواستهاست تا رازها و رمزهای موجود در شعر او را نیز کشف کنند، از جمله در این دو بیت در هفت پیکر:
هر چه در نظم او ز نیک و بد است
همه رمز و اشارت خرد است
هر یک افسانهای جداگانه
خانهٔ گنج شد نه افسانه
نظامی از لحاظ سبک و سخنوری از فخرالدین اسعد گرگانی بهره بردهاست و پاره ای از داستانهایش نیز بر گرفته از شاهنامه فردوسی می باشد. وی از فنون حکمت و علوم عقلی و نقلی و طب و ریاضی و موسیقی بهرهای کامل داشته و از علمای فلسفه و حکمت به شمار میآمده است.
از جمله آثار نظامی می توان به :مخزن الاسرار در حدود ۲۲۶۰ بیت مشتمل بر ۲۰ مقاله در اخلاق و مواعظ و حکمت،خسرو و شیرین،لیلی و مجنون،هفت پیکر(که آن را بهرامنامه و هفت گنبد نیز خواندهاند)در سرگذشت بهرام گور،و اسکندرنامه اشاره کرد.
نظامی در فاصلهٔ سالهای 602 تا 612 درگنجه درگذشت(به قولی در سال 608) و آرامگاهی به او در همان شهر منسوب است.
حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی بزرگترین شاعر پارسی گویِ ایران در سال 319 شمسی(329 هجری قمری -940 میلادی )در در یکی از توابع توس (طبران و به گفته ی برخی پاژ )واقع در خراسان چشم به جهان گشود.
بر اساس اشاراتی که فردوسی در اشعارش کرده وی دهقان زاده بوده است. دهقان در روزگار فردوسی و در شاهنامهٔ او به معنی ایرانیتبار و نیز به معنی مالک روستا یا رئیس شهر بودهاست.دربارهٔ دوران کودکی و جوانی او نه خود شاعر سخنی گفته و نه در بنمایههای کهن جز افسانه و خیالبافی چیزی به چشم میخورد.
همچنین از شاهنامه این گونه برداشت کردهاند که فردوسی با زبان عربی و دیوانهای شاعران عرب و نیز با زبان پهلوی آشنا بودهاست. آغاز زندگی فردوسی همزمان با گونه ای جنبش نوزایی بود که شاعران و نویسندگان بسیاری در طول دو قرن سوم و چهارم با آفرینش ادبی خود زبان پارسی دری را در مقابل زبان عربی پایدار نگاه داشتند و فردوسی با الهام گرفتن از این جریان پا به این ورطه نهاد.
دوران کودکی فردوسی در زمان شاهان ادب دوست پارسی،سامانیان سپری شد.
شاهنامه اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی، یکی از بزرگترین حماسههای جهان، شاهکار حماسی زبان فارسی و حماسهٔ ملی ایرانیان و نیز بزرگترین سند هویت ایشان است و آن را قرآن عجم نیز نام نهادهاند.
شاهنامه اثری است منظوم در حدود پنجاههزار بیت . سرایش آن حدود سیسال به طول انجامید. فردوسی خود در این باره میگوید:
بسی رنج بردم درین سال سی - عجم زنده کردم بدین پارسی
شاهنامه پرآوازهترین سرودهٔ فردوسی و یکی از بزرگترین نوشتههای ادبیات کهن پارسی میباشد. فردوسی سرودن شاهنامه را بر پایهٔ نوشتار ابومنصوری در حدود سال 370 هجری قمری آغاز کرد و سر انجام آن را در تاریخ ۲۵ سپندارمذ سال384 هجری (برابر با372 خورشیدی) با این بیتها به انجام رساند:
سر آمد کنون قصهٔ یزدگرد
به ماه سفندارمذ روز ارد
ز هجرت سه صد سال و هشتاد و چار
به نام جهان داور کردگار
این ویرایش نخستین شاهنامه بود و فردوسی نزدیک به بیست سال دیگر در تکمیل و تهذیب آن کوشید.
تنها سرودهای که روشن شده از فردوسی است، خود شاهنامهاست فردوسی سعی در بازگشت آيین زرتشت و زبان پارسی به ایران داشت. که با قلمش به مردم یادآوری کند که چه بودند و حال چه شدند. او توانست با قلم و سرشت زیبای خود، زبان پارسی را به مردم بازگرداند، اما به دلیل برخی از شعرهایش، مورد خشم خلیفه وقت قرار گرفت. فردوسي تلاش بسياري كرد تا به ايرانيان، هویت راستين شان را یادآور شوند. وی تا حدودی موفق بود و توانست با شاهنامه، زبان پارسی را به ایران زمین بازگرداند.
پس از رویکار آمدن حکومت غزنویان فردوسی با اين تصور كه سلطان محمود، قدر او را خواهد دانست، شاهنامه را به نام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت. اما سلطان محمود که بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی، به اشعار ستایش آمیز شاعران علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود، تشویق نکرد.
علت اینکه شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست. برخي گفته اند که به سبب بدگويی حسودان، فردوسی نزد سلطان محمود به بی دینی متهم شد. در حقيقت، ايمان فردوسی به شیعه- که سلطان محمود آن را قبول نداشت- هم به این موضوع اضافه شد و از این رو، سلطان به او بی اعتنايی کرد.
وی در حدود سال 397 شمسی در توس جان به جان آفرین سپرد.
»»»»»»
از آغاز باید که دانی درست
سر مایهی گوهران از نخست
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید
بدان تا توانایی آرد پدید
سرمایهی گوهران این چهار
برآورده بیرنج و بیروزگار
یکی آتشی برشده تابناک
میان آب و باد از بر تیره خاک
نخستین که آتش به جنبش دمید
ز گرمیش پس خشکی آمد پدید
وزان پس ز آرام سردی نمود
ز سردی همان باز تری فزود
چو این چار گوهر به جای آمدند
ز بهر سپنجی سرای آمدند
گهرها یک اندر دگر ساخته
ز هرگونه گردن برافراخته
پدید آمد این گنبد تیزرو
شگفتی نمایندهی نوبهنو
ابرده و دو هفت شد کدخدای
گرفتند هر یک سزاوار جای
در بخشش و دادن آمد پدید
ببخشید دانا چنان چون سزید
فلکها یک اندر دگر بسته شد
بجنبید چون کار پیوسته شد
چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
زمین شد به کردار روشن چراغ
ببالید کوه آبها بر دمید
سر رستنی سوی بالا کشید
زمین را بلندی نبد جایگاه
یکی مرکزی تیره بود و سیاه
منابع:rahpoo.com(مريم فودازی).jasjoo.com و با تخلص از ویکی پدیا
اینجا به همه کسایی که قلم و نویسندگی ,آگاهی و علم,موسیقی و ساز ,هنر و احساس , و در یک جمله ;اخلاق آدمیت را دوست دارند و برای رشد آن کمک می کنند, تعلق داره.
بشر از دوره ی غار نشینی می فهمیده که زندگی زمانی مفهوم داره که در تعامل با یگدیگر کار کنند. بی شک این برای کسی که در عصر ارتباطات و تکنولوژی در حال زندگیه پوشیده نیست پس,حتما اگر کوچکترین ایده یا پیشنهادی برای بهتر شدن وب یا مطلبی برای گفتن داریدمن را در جریان بگذارید تا به اسم خود شما در اینجا ثبت بشه.
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
تا الان سی و یک سبک از هنر زیبای نقاشی را در حد آشنایی برای علاقهمندان به این هنر در وب قرار داده شده امیدوارم که مفید واقع شود.
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
هنری که نتونه حرف و اندیشه ،درد و رنج، خوشحالی و شادی،اشک و خنده،نفرت یا عشق مردمش را بیان کنه هنر نیست یه همچنین چیزی را باید گذاشت در کوزه آبشُ خورد.با سری جدید ، ادبیات(شعر.داستان.رمان.طنز و نقدها)با ما همراه باشید.مطالب شاید بعضاً صرفا ًاجتماعی به نظر بیاند اما از چهار چوب هنر آن ها را نمی توان خط زد.